کد خبر 140994
۲ آذر ۱۳۹۴ - ۰۰:۰۰
این فرمون دست کیه؟

همه تقریبا سر این موضوع که رانندگی در ایران وضعیت آشفته‌ای دارد اتفاق نظر دارند، انگار این قوانین رانندگی نیست که در خیابان‌ها اجرا می‌شود و قاعده دیگری در جریان است. نوعی آشفتگی که نتیجه آن نقض حقوق یکدیگر و آمار بالای تصادف و تلفات جانی است. معلوم نیست وقتی پشت فرمان می‌نشینیم چه قانونی را اجرا می‌کنیم.

وقتی از اصلاح فرهنگ رانندگی حرف می‌زنیم و از فرهنگ‌سازی و تغییر می‌گوییم، مسلما یک سر حرف‌های ما به آموزش رانندگی برمی‌گردد؛ جایی که ما باید با قوانین رانندگی آشنا و به اصطلاح دست به فرمان شویم و در نهایت گواهینامه بگیریم و بی‌دردسر پشت فرمان بنشینیم و رانندگی کنیم.

از سال 79، آموزش رانندگی به آموزشگاه‌ها واگذار شده است و آموزشگاه‌های فراوانی زیر نظر راهنمایی و رانندگی در سراسر کشور برای این کار تاسیس شده‌اند و قرار بوده نتیجه، آموزش رانندگانی مقید به قانون و مسلط به خودرو باشد. اما متاسفانه حال و روز خیابان‌ها و آمار تصادفات نشان می‌دهد که این نتیجه به دست نیامده است.

بسیاری معتقدند ساز و کار آموزشگاه‌های رانندگی بیشتر تجاری است تا آموزشی، همچنین نمی‌توان انتظار داشت در 12 جلسه 2 ساعته هم رانندگی را آموخت و هم با فرهنگ ترافیک آشنا شد. برای همین هم هست که ممتحن‌های رانندگی، اصولا به تست پارک دوبل یا دور دو فرمانه بسنده می‌کنند؛ در واقع انگار گواهینامه‌های امروزی که افراد با آن می‌توانند در خیابان و جاده رانندگی کنند، بیشتر صدور مجوز برای ادامه آموزش رانندگی است تا سندی بر اینکه فرد دارنده آن واقعا یک "راننده" است.

گذشته از آموزه‌های ترافیکی پلیس، مربیان رانندگی بیشترین نقش را در آموزش رانندگی دارند؛ آموزشی که معتقدند از سوی آن‌ها اصولی و براساس قوانین ارائه می‌شود، اما انگار هنرجویان رانندگی بعد از گواهینامه‌دار شدن همه آموزش‌ها را کنار می‌گذارند و با "قانون خیابان‌ها" رانندگی می‌کنند.

مربیان از مشکلات رانندگی و دلایل نقض قانون روایت‌های مختلفی دارند و به مشکلات زیادی در مسیر آموزش و تضمین رانندگی درست اشاره می‌کنند.

پلیس روی قوانین بایستد

خانم «بیش‌بوشه»، 52 سال سن دارد و 26 سال است که رانندگی تدریس می‌کند. او می‌گوید وقتی کارش را به عنوان مربی رانندگی شروع کرده فقط پنج زن در تهران این شغل را داشتند و تدریس رانندگی هم‌تراز شوفری تلقی می‌شده، اما او در همه این سال‌ها تلاش کرده واقعا معلم باشد.

«یکی از اساسی‌ترین مشکلات ما در رانندگی، ترافیک وحشتناک شهر است، اگر پنج دقیقه ساعت رفت و آمد ما تغییر کند، ممکن است با ترافیک وحشتناکی مواجه شویم. من وقتی صبح کمی دیرتر راه بیفتم به ترافیک می‌خورم و چون هنرجویم در آموزشگاه منتظر است، مجبور هستم بروم در باند سرعت رانندگی کنم، اما می‌بینم راننده جلویی بین 30 تا 40 کیلومتر سرعت می‌رود، اول چراغ می‌زنم، بعد بوق می‌زنم، اما وقتی توجه نمی‌کند مجبورم لاینم را عوض کنم. وقتی در این لاین هم می‌بینم راننده جلویی دارد آرام رانندگی می‌کند، مجبورم بروم خط کناره. اما در خط کناره که نمی‌شود به کسی ایراد گرفت که چرا آرام می‌رود، برای همین چون عجله دارم مجبورم این خط و آن خط کنم و خود این ترافیک را بیشتر می‌کند. من به یکی از افسران راهنمایی و رانندگی گفتم که بیایید روی این موضوع فرهنگ‌سازی کنید، مثل تبلیغات «سیا ساکتی» که خیلی موثر بود. چون 90 درصد ریشه لایی‌کشیدن‌ها، سبقت‌ها، تصادف‌ها و انحراف به چپ‌ها و عدم رعایت حق تقدم برمی‌گردد، به اینکه سرعت ما در لاین‌های مختلف مناسب نیست.

برای حل این موضوع می‌شود روی آموزش رانندگی هم حساب کرد و من به عنوان مربی همیشه سعی می‌کنم تمام نکات آیین‌نامه‌ای و اخلاقی را آموزش دهم و معتقدم نقش مربی رانندگی در این بین مهم است. اما مساله کشور ما این است که افراد از حقوق خود راضی نیستند و وقتی زورشان به بالایی نمی‌رسد به پایینی فشار می‌آورند. الان همه می‌خواهند بی‌زحمت پول در بیاورند. قبلا آموزش‌ بهتر بود، اما الان چندان موثر نیست، شغل ما هزینه زیادی دارد؛ بنزین، استهلاک ماشین، هزینه مکانیکی و غیره. چون باید دست هنرجو باز باشد که رانندگی را یاد بگیرد و این دست‌بازبودن، هزینه را زیاد می‌کند. برای همین شغل ما افت کرده و بیشتر فشار هم روی مربی است؛ بنابراین نمی‌شود انتظار زیادی از مربی داشت، چون این شغل فصلی است و ما عملا چهار ماه در سال کار داریم و بیشتر مربی‌ها می‌روند سراغ مسافرکشی. برای همین نمی‌شود از مربی انتظار داشت که روی فرهنگ ترافیک کار کند.

به نظر من حل این موضوع به جدیت پلیس و کارکردن همه‌جانبه روی فرهنگ ترافیک نیاز دارد؛ وقتی می‌گوییم در خارج از ایران رانندگی درست است، به خاطر مردم نیست، به خاطر قوانین مناسب و اجرای درست قوانین است. قانون‌گذار روی قانون می‌ایستد. مثل اینجا نیست که ماموری 20 هزار تومان بگیرد و از جریمه 100 هزار تومانی چشم‌پوشی کند. البته مامورهای راهنمایی و رانندگی هم از میزان حقوق خود راضی نیستند و راه‌های فرعی را انتخاب می‌کنند.»

همین که در 12 جلسه یاد می‌دهیم با ماشین توی دیوار نروند، معجزه است

آقای «پناهی» 34 ساله است و هفت سال است که رانندگی آموزش می‌دهد؛ او معتقد است نقض قوانین رانندگی ریشه‌ای است و برای حل آن هم باید پایه‌ای عمل کرد.

«مشکل رانندگی ما عجله‌ بیش از اندازه رانندگان است، مردم تحت فشار هستند و این فشار را به رانندگی منتقل می‌کنند. نتیجه این موضوع، رانندگی عجولانه و پراسترس است که حقوق دیگران در آن رعایت نمی‌شود. همچنین در کشور ما آموزش رانندگی جدی گرفته نمی‌شود؛ سلیقه‌ای است و ضوابط خاصی ندارد. هر مربی‌ای، سلیقه‌ خاص خودش را اجرایی می‌کند و اصولا 12 جلسه آموزشی فرصت چندانی به مربی نمی‌دهد که بتواند موارد متعدد را به هنرجو آموزش بدهد؛ در حالی که در کشورهای اروپایی تعداد جلسات آموزشی را 45 جلسه در نظر گرفته‌اند. از طرفی در کشور ما آیین‌نامه سفت و سخت امتحان گرفته می‌شود، اما آموزش عملی رانندگی سرسری گرفته می‌شود و از هنرجو این انتظار نمی‌رود آیین‌نامه را در رانندگی خود اجرا کند. حتی گاهی افسرهایی که امتحان می‌گیرند به هنرجو می‌گویند روی خط ممتد دور بزنند و وقتی هنرجو می‌گوید دورزدن ممنوع است، می‌گویند وقتی من می‌گویم اشکال ندارد و این خودش نقض قانون را به هنرجو یاد می‌دهد.

ما مربی‌ها اصلا ملزم نیستیم جز رانندگی به معنای کنترل اتومبیل، چیزی درباره فرهنگ رانندگی آموزش بدهیم، خود من تا جایی که هنرجو خواهان باشد به او درباره این موارد هم آموزش می‌دهم، اما بعضی هنرجوها حوصله توضیحات در این زمینه را ندارند و متاسفانه ما باید مطیع آن‌ها باشیم. از سوی دیگر ما فرصت چندانی برای آموزش خود رانندگی نداریم چه برسد که بخواهیم فرهنگ ترافیک را هم آموزش بدهیم.

ما برای اجرایی شدن قوانین باید ریشه‌ای و پایه‌ای عمل کنیم، گاهی مربی‌ها خودشان قوانین را نقض می‌کنند، حتی خود پلیس هم تخلف می‌کند، هستند پلیس‌های راهنمایی و رانندگی‌ای که کمربند نمی‌بندند یا با موبایل پشت فرمان حرف می‌زنند.

ما نیاز داریم زمان بیشتری برای آموزش بگذاریم، همین که در 12 جلسه به هنرجو یاد می‌دهیم که با دنده یک و دو رانندگی کند و به دیوار نزند، معجزه می‌کنیم. آموزش رانندگی باید دست‌کم یک‌ماهه و در چند مرحله انجام شود. شاید این موضوع به صرف هزینه بیشتری نیاز داشته باشد، اما هزینه تلفات رانندگی کمتر می‌شود.»

در کدام جنگ اندازه تصادفات رانندگی در ایران کشته می‌دهند؟

آقای «شقاقی» 54 سال دارد و 15 سال است که مربی رانندگی است، او می‌گوید سه بار تصمیم گرفته شغلش را تغییر بدهد، اما هر بار به دلیل نبود ثبات مالی بازار، کار جدیدش به نتیجه نرسیده و دوباره به سراغ مربی‌گری آمده است. او می‌گوید 99 درصد کسانی که گواهینامه می‌گیرند، نمی‌توانند در شهر رانندگی کنند.

« مهمترین مشکل ما در عرصه رانندگی، فرهنگی است و بخش بزرگی از آن از فرهنگ غلط برمی‌آید. 99 درصد کسانی که در امتحان قبول می‌شوند و گواهینامه می‌گیرند، نمی‌توانند در شهر رانندگی کنند. آموزش امروز ما کافی نیست، هنرجوها فقط می‌خواهند قبول شوند و هزینه‌ای که برای آموزش می‌دهند، 10 درصد هزینه‌ای است که باید پرداخت شود. انگار گرفتن گواهینامه فقط برای شروع به آموزش رانندگی است. این در حالیست که سالانه به دلیل تصادفات رانندگی 20 هزار کشته و 40 هزار میلیارد خسارت بر جای می‌گذارد. کدام جنگ این‌قدر تلفات دارد، این میزان را با آمار کشته‌ها در زلزله مقایسه کنید!؟ در زلزله‌های مهیب هم حدود 7000 نفر می‌میرند! اما هیچ کس عین خیالش نیست که چرا ما در خیابان‌ها اینقدر کشته می‌دهیم و چه هزینه‌ای برای این تعداد کشته شده است؟

معلم‌ها هم متاسفانه از حداقل امکانات شغلی و رفاهی برخوردار هستند. ما به عنوان راننده بالاترین درصد بیمه را پرداخت می‌کنیم و کمترین امکانات رفاهی را در اختیار داریم و باید تا بازنشستگی 35 سال خدمت کنیم. به همین دلیل مربیان رانندگی چندان انگیزه‌ای برای کار ندارند و البته آموزش چندانی هم ندیده‌اند، تنها دوره ساده‌ای را می‌گذارند و در آن چندان روی اصول آموزش کار نمی‌شود. برای حل این موضوع باید آموزش رانندگان درست باشد، برای آموزش مربیان باید هزینه شود و برنامه‌ریزی داشته باشیم.

باید وضعیت معیشت مربیان بهبود پیدا کند، ما مربیانی داریم که دستفروشی هم می‌کنند و کسی هم فکر نمی‌کند که این افراد باید آموزش حرفه‌ای ببینند و شرایط رفاهی بهتری داشته باشند. مربیان ما در دوره‌های آموزشی درباره اخلاق رانندگی، فرهنگ ترافیک و حتی قوانین رانندگی چیزی نمی‌گویند. وقتی هم که مربی آموزش کافی و اعصاب راحتی ندارد، نمی‌تواند به این موضوع بپردازد.

از سوی دیگر برخی خیابان‌بندی‌های ما نشانه‌گذاری‌شان به شکلی است که به طور مثال هیچ جایی برای دور زدن ندارند و این خودش باعث می‌شود قانون زیر پا گذاشته شود و کم‌اهمیت به نظر برسد.»

بی‌قانونی جا افتاده و تغییر آن سخت است

آقای «داوودی» 40 ساله است و 10 سال است که رانندگی آموزش می‌دهد. او معتقد است اگر 50 درصد مردم قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت کنند، بخش زیادی از تصادفات و ترافیک کاهش پیدا می‌کند.

« بزرگترین مشکل ما، مشکل فرهنگی است، هنوز وقتی من در خیابان در حال آموزش هنرجوی خانم هستم، هستند رانندگان آقایی که وقتی می‌بینند هنرجو خانم است به جای اینکه سرعت خود را کم کنند، می‌پیچند جلوی او و می‌خواهند بترسانندش. عوامل فرهنگی سبب می‌شود که ما قوانین را رعایت نکنیم و به حقوق دیگران هم احترام نگذاریم.

به نظر من اگر 50 درصد مردم هم قوانین را رعایت کنند، تصادفات و ترافیک به نسبت قابل توجهی کاهش پیدا می‌کند. ما در آموزش‌های خود همه موارد را به هنرجو آموزش می‌دهیم. اما اینقدر بی‌قانونی جا افتاده که تغییر فرهنگ سخت است و انگار ما خیلی راحت‌تر و سریع‌تر از رفتارهای غلط الگو می‌گیریم. خیلی از هنرجوها جلوی خود من می‌گویند من الان که مجبورم راهنما می‌زنم و از خطوط ممتد رد نمی‌شوم، اما گواهینامه که بگیرم، قوانین را رعایت نمی‌کنم.

طول دوره آموزشی هنرجوها هم بسیار کوتاه است، در این مدت هنرجو فقط می‌تواند ماشین را راه بیندازد و اگرچه ما به او قوانین را هم آموزش می‌دهیم، اما چون درگیر آموزش خود رانندگی است، نمی‌تواند در عین حال قوانین رانندگی را هم بیاموزد و اجرا کند.»

پلیس جدی نیست

خانم «خلیلی» 37 سال سن دارد و چهار سال است که مربی رانندگی است، او می‌گوید بیشتر برای اینکه وقتش بگذرد مربی‌گری می‌کند، چون این شغل نه بیمه دارد و نه درآمد چندانی. خلیلی از شیوه رانندگی مرسوم در خیابان‌ها گله دارد و می‌گوید نه تنها مردم هر روز قوانین را زیر پا می‌گذارند، بلکه در برابر خودرویی که "تحت تعلیم" است هم احتیاط نمی‌کنند و اگر او تمام مدت مراقب نباشد، فاجعه به بار می‌آید.

«مشکل رانندگی ما نبود آموزش نیست، چون آموزش‌های لازم داده می‌شود و هر کسی گواهینامه می‌گیرد، هم آیین‌نامه را می‌خواند و امتحان می‌دهد و هم افسر ممتحن عملکردش در رانندگی و رعایت قانون را بررسی می‌کند، اما همین که افراد دوره آموزشی خود را به پایان می‌رسانند، همه قوانین را نقض می‌کنند. بیشتر هنرجوهای من خانم هستند، آن‌ها همه قوانین را یاد می‌گیرند و به آنها عمل هم می‌کنند. هنرجوهای خانم یشتر از آقایان به قوانین توجه دارند. اما همسر یا پدر و اطرافیانشان می‌گویند "این که رانندگی کردن نیست! چه کسی گفته برای عبور از سرعت‌گیر باید دنده یک باشی، با دنده دو هم می‌شود رفت!" همین توصیه‌ها آموزش ما را خنثی می‌کند. مواقع زیادی وقتی خانم‌ها درست رانندگی می‌کنند و سرعت‌شان زیاد نیست، پشت سر آن‌ها بوق می‌زنند و فکر می‌کنند که آن‌ها بلد نیستند رانندگی کنند.

من فکر می‌کنم دلیل این موضوع این است که هیچ برخورد سلبی با متخلفین نمی‌شود، خیلی راحت همه در حال نقض قوانین هستند و پلیس برخورد جدی ندارد. کاش یک مامور پلیس توی ماشین من می‌نشست و می‌دید در زمان تعلیم چند نفر سبقت نابجا می‌گیرند و می‌پیچیند جلوی ماشین. به نظر من این موضوع فقط با برخورد جدی پلیس درست می‌شود، همسر من خیلی بد رانندگی می‌کرد، گواهینامه‌اش را گرفتند و چند ماه گواهینامه نداشت، حالا که دوباره گواهینامه دارد، درست و با احتیاط رانندگی می‌کند.

برای اصولی‌شدن آموزش هم باید کمی وضعیت مربی‌ها بهتر شود، ما هیچ پشتوانه‌ای نداریم و نه تنها وضعیت مالی شغل ما خوب نیست، بلکه ما هیچ کاری در برابر آزار و اذیت‌ها نمی‌توانیم انجام دهیم.»

رانندگی صحیح و کاهش تصادفات دغدغه خیلی از کسانی است که برای تردد روزانه از خیابان‌های شهر استفاده می‌کنند. جمعی از چهره‌های هنری، سیاسی و اساتید دانشگاه که نقشی در شکل‌گیری فرهنگ عمومی دارند هم در بررسی علت اینکه "چرا بد رانندگی می‌کنیم؟" به رفتارهای قانون‌گریزانه و نقض حقوق شهروندی در کشور ما پرداخته‌اند. با این حال این معضل شهری ریشه‌ها و عوامل مختلفی دارد که صاحبنظران و دست‌اندرکاران آن باید از زوایای مختلف به آن بپردازند.

خبرنگار*

کد خبر 140994

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha